نگاه کن،، بیشتر نگاه کن

اصلا مهم نیست که باور میکنی یا نه، ولی ما همه جا هستیم
توی خونت، توی اتاقت، تو کمد لباسات، زیر تختت هر جا رو که میتونی یا نمیتونی تصورش کنی، ما اونجاییم
ما همون چشم بزرگ وسط مثلثیم
ما همون رشته عصبی هستیم که تصویر از چشمات میفرستن تو مغزت
این چیزی که هست، چیزایی که هست رو نمیشه کاریش کرد
ما هستیم
نگاه کن، میبینی؟
آره تو داری مارو میبینی
تو داری خودتو میبینی....

پشت به زین یا زین به پشت !!؟؟

هر آینه میتونه یه دریچه باشه به یه دنیای دیگه، یه دنیا که شاید به مراتب بهتر و قشنگ تر یا بدتر و کثیف تر از این دنیایی باشه که تو از اون دریچه داری بهش نگاه میکنی...
کی میدونه حقیقت اصلی کدوم یکی؟
تو؟؟
یا اونی که داره از اون دریچه بهت نگاه میکنه؟؟

شاهد عینی

چه حالی داری وقتی بفهمی فیلم سوپری که از کشو بابات پیدا کردی، دلیل اصلی به وجود اومدن تو، تویه شب گرم تابستونی بوده؟

اگر میدانستید 2...

اگر میدونستید هوا رو جوری مسموم می‌کنند که 70-80 سال طول می‌کشه تا بدن ما دچار کهولت بشه و بمیریم، باز هم نفس میکشیدی؟
وگرنه که انسان نامیراست اما کنترل جمعیت و منابع براشون همیشه مهم بوده...

حقیقت محض یا پارادوکس مغزی!!!

از هر آدمی بی نهایت کپی وجود داره که تو بی نهایت دنیای موازی زندگی خودشونو میکنن ولی به طرز حیرت آوری کوچکترین رخدادی تو یکی از این کپی ها میتونه منجر به یه اتفاق بزرگ تو بی نهایت منهای یک، بقیه کپی ها بشه....
مثلا اگه یکی از این کپی ها تو یکی از این دنیا های موازی دیر از خواب بیدار شه و 5 دقیقه دیرتر برسه به محل کار،دانشگاه یا مترو ساعت 8 صبح احتمالا اون کپی که تو دنیای بی نهایتم زندگی میکنه هیچ وقت به سر کار یا بقیه چیزاش نمیرسه...
یا بازم اگه یکی از این کپی ها مریض شه، خواب بد ببینه یا با اون که دوستش داره بهم بزنه احتمالا اون کپی آخری یا تو اتاق عمله یا اون خواب بد واقعا داره واسش اتفاق میفته یا احتمالا از همسرش بعد 40 سال طلاق می گیره....
این اتفاق ها میتونه واسه بی نهایت بار و برای بی نهایت آدم بیفته و این بی نهایت ها بی نهایت بار در هم ضرب بشه
که از ضرب بی نهایت در بی نهایت جواب مبهمی بدست میاد، پس میشه گفت اصلا شاید هیچ کدوم از این اتفاق ها نیفته یا افتاده و تموم شده و این چیزی که داری میبینی تصویری از اتفاقی که بی نهایت سال پیش رخ داده.

اگر میدانستید 1...

اگر میدونستید تمام جریان سال 88 زیر سر چند تا از کارگاه‌های تولید ماسک بوده، باز هم زندگی خودتون رو به خطر مینداختید؟

جور دیگر باید دید..

نشسته تو ماشین، جوری چسبیده بهم که آدم یاد آدامس له شده ته کفش میفته. باد میزنه به شال قرمزش و اونو جمع میکنه، موهای بلندش تو هوا تاب میخورنو میرن تو چشم و گوشم!!!
برگشته بهم میگه عزیزم تو خیلی خاصی با همه فرق داری....
مسخره است چون آدم خاص هنوز به دنیا نیومده، اینایی که فکر میکنن خاصن فقط میمونی هایی هستن که بازیشون بیشتره...
هیچ وقت از دخترایی که موهاشون بلنده خوشم نیومده، انگار تو سرشون پر فکر، فکر توطئه، فکر این که چه جوری میتونن بیشتر طرفو به گا بدن
به نظرم دخترایی که موهاشونو پسرونه میزنن قابل اعتماد ترن